افراز ِ رود

از دره ، گویی که رها هستی

افراز ِ رود

از دره ، گویی که رها هستی

Terrible

جمعه, ۱ آبان ۱۳۹۴، ۱۲:۲۹ ق.ظ

سفره ی رنگارنگ ِ نذری ، پهن می شود از سر تا ته ِ مجلس. " برای برادر هم غذا بردارید." 

" خواهش می کنم ، خوشمزه بودنش مال ِ نام ِ امام حسین است." 

" آقا مهدی، یکی دیگه بدهید برای خواهرم ببرم. " 

و تمام غذاها ، این طور توی یک حلقه ی بسته ی ما و دوستانمان و اقوام مان و اقوام ِ دوستانمان ، پخش می شوند، بی که گرسنه ای سیر شده باشد . بی که ذره ای به خیر ِ موجود توی عالم، اضافه شده باشد . خدا از ما قبول کند، این زندگی کردن هایمان را و این نذری دادن ها و این طرز ِ امام حسین شناختن را . از آن روز که پرده ی عالم بر می افتد، می هراسم. که ببینم حتا نفس کشیدنم هم چیزی نبوده که باید. برای تصویر ِ خجالت ِ روز ِ محشر ، لحظه ای که چشم باز می شود و چهره ی ِ کدر ِ نخراشیده ام از پشت چشم های ِ عسلی ِ درخشان طلوع می کند،حس ِ توی کلاس زبان ِ سال های اول ، استاد به لهجه ام تمسخرری می زند و تمام ِ حقارت ِ ممکنه را به سمت من جمع می کند: You Are Terrible ! 

روزی که تمام جهان با انگشتی، یک صدا این جمله را به سمت من پرتاب می کند ... 


  • پونه

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی