ایها لعزیز
پنجشنبه, ۱۴ خرداد ۱۳۹۴، ۰۲:۰۰ ب.ظ
اللهم َ انِی اسئلک الامان ...
امانم بده از این حجم ِ زیاد کوچکی ... بی گانگی ...
امانم بده از این وسیع ِ غم خوردن ...
شور است اشک هایم... دانه دانه ی زلال ِ بی برکتشان تقدیم تو باد ... چیزی برای پیشکشی ندارم، سلاج من گریه ست.
سلاح به زمین می اندازم، اشک هایم تقدیم تو باد. تنها به من امان بده. امان بده ...
مناجات مسجد کوفه ی حضرت گوش می کنم. تنها چیزی ست که در این شلوغی جهان با آن توان ارتباط دارم... مولای یا مولا... خدای من! من غریبانه اشک می ریزم. در جهان بسی غربت هست. مگر چقدر می توان آدم سرش را گرم کند و به یادش نیاید حجم عظیم تنهایی را .
مولای من... رحم کن !
- ۹۴/۰۳/۱۴